[این صندلی را برای من گذاشته اند. با علامت خروجی که مرا محکوم به رفتن کرد." برگرفته از خواب ِ صبح]

پیش از خواندن:

باید بدانید:نوشته های زیر از خواب می آیند.به تاریخ ششم دی ماه 97.صبح نه چندان سرد زمستانی

از این نوشته به چی میرسیم؟

یک: کنکاش یک خواب که همانند فیلم هایی با ژانر درام و جنایی است.

دو: شاید هم لابه لایش بتوان چیزی بهره برد.اگرخودتان را جای من بگذارید.

بخونیم؟

متن رو ابتدا توی ورد برای خودم نوشتم که جز خاطرات ثبت شده ام باشه. خوندمش.

نتوستم چیزی ازش کم کنم.نزدیک به هفت صد کلمه بی جان است.

اگر حوصله تان میکشد و با توجه به : به چی برسیم؟ فوق الذکر:/ بخوانید.

نگارنده در ادامه مطلب برای جلوگیری از خستگی تصاویر را در بین نوشته ها جا داده.

به اشتباه نیافتید و به محض رسیدن به عکس پایین تر آمده و بقیه متن را بخوانید.

[ترجیحا مثبت هیجده به علت صحنه های خشن]

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمای ساختمان فایبرسمنت مرا کیفیت چشم تو کافیست نکاتی درباره مبدل حرارتی آموزش وردپرس Terri بـــــــــــــــاور هـــای جــــــــــــــــــــــــم پترو تجهیز کاسپین uofa pickuptoon